یادداشت ها

ساخت وبلاگ
عددها مزخرفند. سال‌ها، شمردن سال‌ها بی‌معناست. زندگی مثل دود سیگار سیال است. محو می‌شود رو به آسمان تاریک. ستاره‌ها را دودی می‌کند. تک‌ستاره‌های روشن را. تک‌ستاره‌هایی که زورشان رسیده به ابرها که نگاهشان را بدوزن یادداشت ها...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasin29a بازدید : 29 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 16:52

همیشه درس خواندن را دوست داشته. به همین خاطر با سه تا بچه که من، کوچک ترینشان، هنوز مدرسه نمی رفتم، می رفت دانشگاه. توی همان وضعیت شاگرد اول می شد. صبح ها پیش از رفتن برایمان نامه می نوشت. حالا بعد از سال ها درس دادن به بچه ها، بعد از این که خوب می داند توی ذهن و روان هر کدام‏شان چه می گذرد، وقتی هزارتوی احساسات انسانی را بارها و بارها در قلب کودکان دبستانی جستجو کرده و آن همه چیزهای تازه از آنان کشف کرده، مشاور مدرسه شده است. عشق به یادگیری هنوز توی وجودش موج می زند، روانشناسی یاد می گیرد و از اینکه تجربه اش را به علم روز می آمیزد لذت می برد. مامان، بیش از آن که به تجربه و دانشش متکی باشد، به استعدادش در درکِ آدم ها متکی است. به همین خاطر است که بچه های کلاسش تغییر می کنند. شاگردهای تنبلی که توی کلاس او به طرز شگفت انگیزی خودانگیخته می شوند، باهوش هایی که فهمیده می شوند، درونگراهایی که دیده می شوند و اهمیت می یابند، تنهایانی که به جمع می پیوندند، خانواده هایی که دست از سر کودکانشان بر می دارند، آن هایی که از توهم نجات می یابند و واقعیت را آرام و بی هیاهو می پذیرند، مامان را به انس یادداشت ها...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasin29a بازدید : 24 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 22:03

چیزی هست که باید با خودم روشن کنم. چیزی شبیه به این که دیگر همه چیز تغییر کرده. زندگی رنگ عوض کرده و مغز مرا دچار شدیدترین نوسانات ادراکی کرده. پس از اعمال همه تغییرات، به نقطه ای رسیده ام که پیش از این درباره اش بارها تردید کرده بودم. آن نقطه نیز متوجه دیگران شدن است. درگیری با زندگیِ دیگران، جدایی از فردیتِ لجام گسیخته. می خواهم زبان بگشایم و حرف بزنم، می خواهم دست و پا در آورم و راه بروم، کاری کنم. هرچه که باشد، کم یا زیاد، خیلی تاثیرگذار یا کم اثر. مشخص است که نشستن و بر طبل ادبیات کوبیدن دیگر راضی کننده نیست. دیگر هیچ چیز راضی کننده نیست اگر اثری عینی نداشته باشد. زندگی پوچ و بیهوده است اگر قدرت را به چالش نکشد. یادداشت ها...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasin29a بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 1 اسفند 1395 ساعت: 9:13

آیا این همان چیزی نیست که من به دنبالش می گشتم؟ آن آرامشِ دروغین که همواره خواهانش بوده ام. همین‌جاست. همین لحظه. بی آن‌که چیز دیگری بخواهم. جهان، این جهانی که هیچ چیز درخشانی در آن نیست. جز آن‌چه که من احساس می کنم، جز صدای باد، بادِ خیلی سردی که زوزه می‌کشد از پشتِ پنجره و صدای عجیبی می دهد. صدایی ترسناک. همین است و جز این چیز دیگری نیست. صدای پرنده‌ها مخلوط در صدای باد، سرعتِ باد بیشتر و بیشتر می شود و سردتر از همیشه است. اما جایی که من نشسته‌ام: گرم، نه زیاد، معتدل، بی‌ آن‌که چیزی مرا بیازارد. به طرزی ریاکارانه آرام. موقعیتِ درخشان. لحظه استثنایی، بی تکرار. نه گرسنگی، نه تشنگی، نه هیچ نیازِ طبیعیِ دیگر، نشسته‌ام و هیچ چیزی نمی‌خواهم جز همین لحظه. همین لحظه درخشان. چقدر مزورانه. چقدر باورنکردنی، چقدر دور از واقعیت. باد سرعت می‌گیرد، شدت می‌گیرد و من فقط صدایش را می شنوم. همینش خوب است، هیچ آزاری نمی‌رساند، من از آن در امانم. من جای خوبی نشسته‌ام. هیچ صدای آزاردهنده‌ای نیست، خلوت است. قلبم تند می‌زند. انگ یادداشت ها...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : غلبه بر احساسات,غلبه بر احساسات منفی,غلبه بر احساسات عاشقانه, نویسنده : ayasin29a بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 5:45

کلاس دوم که بودم از طرف مدرسه برامون یک دوره آموزش شنا گذاشتن. جلسه اول دورِ استخر نشستیم و آقای مربی شروع به صحبت کرد. من اما طبق معمول اهمیتی به معلم نمی دادم و داشتم درباره عمقِ آب فکر می کردم. اینقدر مسئله برام جدی شد که خودم رو خیلی آروم سُر دادم تو آب. اونجا فهمیدم که عمق اون قسمت خیلی زیاده و برای سن و قدِ من مناسب نیست. مربی من رو کشید بیرون و گذاشت سرِ جام. از اون به بعد کمی بیشتر دقت کردم. حرفای جالبی می زد.

یادداشت ها...
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : گذشته teach,گذشته read,گذشته ساده, نویسنده : ayasin29a بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 5:45

از هر اندیشه ای دور می مانم، از میان شلوغی ها می گذرم، به جستجوی بیگانگی. از خودم می پرسم، هر لحظه، چه چیز مرا به جهان پیوند می دهد. «خودت را سرگرم کاری کن. جاه طلب باش، هدف بزرگی انتخاب کن. موسیقیِ خوب گوش بده، ارتباط های خوب برقرار کن، به جمع های هنری پا بگذار، سفر برو، به جستجوی نادیده ها، ناشنیده ها، لذت های جسمی بخواه، خاکی شو، سر از آسمان بگیر، یا نه، عارف شو، پایت را از خاک جدا کن، پرواز کن به آسمان، به آبیِ آسمان، به عکس، به تصویرهای خارق العاده، چیزی پیدا کن، کلمات، کلمات معجزه آسا را بچسب و چنان برقصانشان که دختران و پسران، شیدا و شیفته شوند. آه، کاری کن، از این تعلیق هولناک خودت را برهان. کاری کن، فکر کن، به چیزهای کوچک، به مرغابی ها فکر کن، به زمستان، به بهار، به چیزهای کوچک تر، به مداد، به موفقیت، به کتاب ها، به خاطراتت. خاطرات تو را باز می گرداند، از آن جای دور، از آن بیگانگی نجات پیدا می کنی. رها می شوی، اتفاقی در تو می افتد. باز گرد، از این تعلیق رها شو، بیا نزدیکِ ما.» این صدای تکراری، این صدای گوش خراش... یادداشت ها...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : بیگانگی,بیگانگی از کار,بیگانگی شغلی, نویسنده : ayasin29a بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 5:45

یک بار دیگه هم توی همون کلاس دوم، داشتم پفکی رو که زنگ تفریح خریده بودم زیر میز تندتند می‌خوردم و معلممون هم مشغول سوال کردن از بچه‌ها بود. توی دلم بهش می‌خندیدم و کیف می‌کردم که پفک رو هیچ کس نمی‌بینه. تو همین حال و هوا یهو دیدم بالاسرمه و میگه تو بگو! چی‌چی رو تو بگو؟ سوال چی‌ بود اصلن؟ فقط نگاش کردم چون دهنم پر از پفک بود. یک انگشتش رو قلاب کرد به اون یکی و مثل تیری که از چله رها شده باشه خورد تو صورتم. دست‌های بزرگی داشت.

یادداشت ها...
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : کودکی,کودکی شعر,کودکی یک پیشوا, نویسنده : ayasin29a بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 5:45

من و دیوید گاهی درباره هنر مدرن و کلاسیک بحث می کنیم. دیوید آدمِ با استعدادیه، مثلن همین دو هفته پیش از آدیداس سفارش گرفته بود که کارت پستال تبریک کریسمس براشون طراحی کنه. یا یک گروهی از آرنولد دعوت کرده بودن و دیوید هدیه خاصی که می خواستن بهش بدن رو طراحی کرد و دوهزار یورو گرفت. 
دیوید هر روز غروب وید می کشه، که هیچ کارِ درستی نیست. مثلن امروز به معلم گفت یک سوال دارم. بعد که معلم گفت بگو سوالتو، از من پرسید: چی بود سوالم؟
یادداشت ها...
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : کلاس چینی,کلاس زبان چینی,کلاس زبان چینی در تهران, نویسنده : ayasin29a بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 5:45

پانزده دقیقه وقت دارم که چیزی بنویسم. درباره امروز که به سختی خودم را از تخت جدا کردم، با بی میلی دوش گرفتم، لباس پوشیدم، خودم را رساندم به خیابان، قدم زنان به سمتِ دانشگاه راه افتادم. وقتی رسیدم آفتاب ظهر پهن بود و خوشحال بودم که به جای منفی چهار درجه اشتوتگارت، نوزده درجه شانگهای را تجربه می کنم. بعد با بی حوصلگی لپ تاپ را روشن کردم، اجازه دادم زمان مرا در خودش حل کند، فکر کردم، به صفحات باز نگاه کردم، به کدها، فکر کردم، بعد ایمیل نوشتم، تکست دادم، ایمیل خواندم، جواب دادم، فکر کردم، کد نوشتم، با رنگ ها بازی کردم... دیرتر رفتم برای خوردنِ شام و ناهار توامان، عصرانه، هرچه که اسمش را می شود گذاشت، برگشتم و سرمای غروب داشت می رفت توی تنم، یک ساعت بعد قهوه گرفتم و نشستم پشتِ میز، فیس بوک، اینستا، بی.بی.سی فارسی، ایمو، ذهنم جان گرفته بود، ایده جدید داشتم، امید تازه توی رگ هام جریان یافت، ایمیل گرفتم، جواب دادم، شروع کردم به نوشتن، این شد، یک گزارشِ بی خاصیت، اما ذهنِ آماده، ذهنی که می تواند چیزی تولید کند، همین الان... یادداشت ها...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : طوفان عصر دوشنبه تهران, نویسنده : ayasin29a بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 5:45

ناتالی امروز برایم لینکی فرستاده بود که به عنوان بهترین دانشجوی سال بهش رای بدهم. توضیحی درباره خودش داده بود که عاشق رقص است و زبان‌های مختلف. ازم خواست که به دوستانم هم بگویم. ضمنن عکس خندان تو دل برویی از خودش گذاشته بود که کسی تردید نمی‌کرد شایسته عنوان بهترین دانشجوی سال است. توی لیست وی‌چت کسانی را پیدا کردم که سخت‌گیر نباشند، مثلن نپرسند حالا چرا به او؟! ما که نمی‌شناسیمش و از این حرف‌ها. همه آن‌ها که انتخاب کردم با خوشحالی رای خودشان را برای ناتالی توی صندوق انتخابات ریختند و دختر رقصنده کلمبیایی را یک قدم به انتخاب شدن نزدیک‌تر کردند.ما نه تنها از آدم‌هایی که سوال می‌پرسند و اعتراض می‌کنند خوشمان نمی‌آید، بلکه آنها را خیلی دموکراتیک و آرام حذف می‌کنیم تا جریان ساده‌ و سیال دورهمی‌مان خراب نشود. یادداشت ها...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasin29a بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 5:45